دکتر منوچهر صانعی درهبیدی در مورد جایگاه انسانشناسی در ادیان مختلف به خبرنگار مهر گفت: همه ادیان در حد دانش زمان خودشان قدمهای نسبتا مؤثری برداشتهاند. هرچه دیرتر میرویم این اثر ضعیفتر میشود یعنی انسانشناسی در اسلام خیلی غنی تر و پربارتر از انسانشناسی در زرتشت است. هرچه جلوتر میرویم اسطورهها کمرنگتر و واقعیتهای ملموس بیشتر میشوند.
وی افزود: در ادیان مسیحیت و اسلام که ادیان جدیدتری هستند وضع بهتر است. اما شاخهای از هر دینی به نام عرفان و تصوف است که آنها بیشتر به ذات انسان پرداخته و کار کردهاند. برای مثال آنچه که امروز اگزیستانسیالیسم یا آنتروپولوژی یا اومانیسم نامیده میشوند اینها همه انسانشناسی و انسان گرایی را از دیدگاه خاصی بررسی کردهاند.
استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: اینها را در همین سرزمین خودمان در عرفان اسلامی حالا به صورت نامنظمتر و پراکندهتر داریم. اینچنین است که قدمهای اولیه انسانشناسی را در ادوار ماقبل علمی همین ادیان برداشتهاند که در جای خودش قابل تأمل و مفید بوده است.
صانعی در مورد اهمیت این رشته اظهار داشت: انسان که تنها موجود؛ با شعور عالی است که در طبیعت زندگی میکند در همین حال انسان منشأ ارزشگذاری است یعنی ارزشهای دینی، اخلاقی، هنری، علمی و سیاسی و ارزشهای دیگر کارکردهای ذهن انسان هستند. انسان قاعدتا خودش باید خودش را بشناسد و بداند کارکرد ذهنش جیست و این ارزشها از کجا آمدهاند. از این نظر انسانشناسی رشته مهمی است.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه در مورد اینکه چرا انسانشناسی در دانشگاههای ما به صورت یک رشته مستقل شناخته نشده است نیز گفت: انسانشناسی به معنای که امروزه میفهمیم جدید و نو است. از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم توسط اروپائیان مثل آگوست کنت و دیلتای و جان استوارت میل و برخی دیگر از هنرمندان روی این رشتهها کار کردند. ولی اینکه انسانشناس بطور مستقل در دانشگاههای ما در نیامده است مثل این است که بگوییم چرا فلسفه تاریخ رشته مستقلی نیست خب مطلب نو است و ما لنگ لنگان در میان رشتههای علوم انسانی داریم حرکت میکنیم و البته رشته انسانشناسی مانند بسیاری از مباحث دیگر علوم انسانی مورد توجه دانشگاههای ما نیست.
نظر شما